
در ستایش مرگ
مترجم: شهریار وقفی پور
ناشر: مروارید
موضوع: رمان خارجی
قطع: رقعی
نوع جلد: شمیز
سال چاپ: 1403
نوبت چاپ: 10
تعداد صفحات: 256
وزن: 290گرم
شابک: 9789641910961
مرگ مضمونی است که نویسندگان بسیاری به آن پرداختهاند. ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی و برنده جایزه ادبی نوبل در سال 19988 نیز در رمان در ستایش مرگ (توقف در مرگ) بهطور گسترده به این مساله میپردازد. داستان مربوط به حوادث کشوری است که مرگ ناگهان در آن متوقف میشود، به این مفهوم که مرگ دیگر سراغ هیچکس نمیرود و مردم آن سرزمین به بیمرگی و پیری بیحدومرز محکوم میشوند. نخستین واکنش به این مساله شادیآفرین است، زیرا مساله زندگی ابدی بهظاهر واجد ارزشی کاملا مثبت بوده و انسان همیشه آرزوی آن را داشته است.
مشکل عمده مربوط به بیماران میشود. امکانناپذیری مرگ برای بیماران شکلی تراژیک به خود میگیرد و بهزودی ابعادی وسیعتر مییابد، با توجه به اینکه ساکنان این سرزمین به پیری و زوالی طبیعی و توقفناپذیر محکوم میشوند و امکان مرگومیر و حوادث طبیعی کاهش مییابد. این اتفاق، تنها در محدوده جغرافیایی این سرزمین روی میدهد و در سرزمینهای مجاور، مرگ سیر طبیعی خود را دارد. از اینرو سالخوردگان و بیماران با رضایت شخصی خود و خانوادههایشان مخفیانه به کشورهای مجاور منتقل میشوند تا آنجا بمیرند. دولت کشورهای مجاور هم با وضع قوانین سخت میکوشند هرطور شده جلو این قاچاق و مهاجرت مردگان به سرزمینهای خود و برعکس را بگیرند.
اما مرگ بعد از اعتصاب هفتماهه تصمیم میگیرد به میان انسانها بازگردد و از طریق مصاحبهای تلویزیونی اعلام میکند با ارسال نامه به انسانهایی که موعد مرگشان رسیده کارش را از سر خواهد گرفت. این ماجرا نیز مانند بیمرگی بهنحوی تازه باعث آشوب و حیرت میشود و انسان به تقلا میافتد. اما مرگ هم پس از برگشتخوردن نامه یک هنرمند شکست میخورد.
ساراماگو در این رمان بهجای پرداختن به وجه متافیزیکی مرگ، بیشتر مایل است وجه پردوام پدیده بیمرگی را به تصویر بکشد و مخاطب آزاد است تفسیر دلخواه خود را از آن ارایه دهد. ساراماگو در رمانش میکوشد مسالهدارترین مفاهیم زندگی را روشن کند. او به تناقضی که ممکن است مساله بیمرگی ایجاد کند نگاهی طنزآمیز دارد و با ابهام و تناقض، اختیارات قانونی مرتبط با زندگی و مفهوم هستی را به چالش میکشد و تاثیرات انضمامی بیمرگی را تصدیق میکند.
مرگ دیر یا زود سرمیرسد و در هرحال مراقبت پزشکی اجباری از بیمار، مقابل مقاومت بدن او که تحلیل رفته و تنها تظاهر به قدرت میکند، قرار میگیرد. برای من جای سوال است که محافظان زندگی وقتی باید هزینه- خواه هزینه اقتصادی خواه فرهنگی- انفجارِ سیستم را که ساراماگو در رمانش به آن پرداخته پیشبینی کنند، چگونه واکنش نشان خواهند داد. تاکید عینی بر صحنه سرآغاز سوررئال رمان، یعنی اطمینان از اینکه مرگ نخواهد آمد، مخاطب را به تامل در این مساله دعوت میکند که انسان ناگزیر است در انتظار اراده خدا یا تقدیر برای مرگ بماند که بهیقین خیلی بیشتر از زمانی طول میکشد که حیات او بهواسطه تکنولوژی «مرگهراسی» (tanatofobiche) تهدید یا تضمین میشود.