
هنر طغیان انسان و هنر از دیدگاه لوودویگ فان بتههون
مترجم : حسین سلطان
ناشر: افراز
موضوع: فلسفه
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
سال چاپ: 1392
نوبت چاپ: 1
تعداد صفحات: 116
حتی کسانی هم که علاقهی چندانی به موسیقی کلاسیک ندارند، از جایگاه هنری لودویگ فان بتهوون اطلاع دارند و دستکم یک بار نام سمفونی پنجم به گوشش خورده است، گیرم که هرگز آن را نشنیده باشند، یا اگر هم شنیده باشند، ندانند این همان سمفونی معروف آهنگساز آلمانی است. خلاصه اینکه بتهوون از آن دست هنرمندانی است که زمینهی هنریشان با نام آنها شناخته میشود. شعر را با حافظ میشناسند، نمایشنامه را با شکسپیر، رمان را با بالزاک، نقاشی را با داوینچی، و خب، موسیقی کلاسیک را با بتهوون. اگر همچنان بتوان از چیزی به نام نبوغ صحبت کرد، آنگاه بدون تردید باید بتهوون را یکی از نوابغ همهی دورانها و اعصار به حساب آورد. شاید در سراسر تاریخ موسیقی تنها بتوان از باخ و موتسارت در کنار بتهوون یاد کرد. بتهوون ۵۷ سال زندگی کرد و نه سمفونی، پنج پیانوکنسرتو، ده سونات ویولن، سی و دو سونات پیانو، آثار بسیاری برای کوارتت زهی و چندین و چند اثر دیگر از خود به یادگار گذاشت. این زندگی پربار و این قطعات ماندگار بیشک حاصل ذهنیتی منسجم بود که جهان را بهشیوهی خود میشنید و معنا میکرد. از دل مجموعهآثار بتهوون میتوان نظام فکری او را بیرون کشید که قطعاً در چند کلمه و جمله خلاصه نمیشود. در نوشتهها و نامههایی که از بتهوون برجای مانده، میتوان خطوط کلی نظام فکری او را دید. فردریش کرست در کتاب «هنر طغیان: انسان و هنر از دیدگاه لودویگ فان بتهوون» که با ترجمهی حسین سلطان رحمتی از سوی انتشارات افراز به چاپ رسیده، کوشیده است این نوشتهها را بر اساس موضوعات مختلفی چون هنر، طبیعت، متون، آهنگسازی، متون و ... گردآوری و طبقهبندی کند. در صحت و سقم انتساب نوشتههای گردهمآمده در این کتاب به بتهوون هیچ شک و شبههای وجود ندارد. بهعبارت دیگر، گردآورنده از آوردن نوشتههایی که دیگران به بتهوون نسبت دادهاند، بدون اینکه دلایل و مدارک قانعکننده داشته باشند، پرهیز کرده است. با هم فرازی از کتاب «هنر طغیان: انسان و هنر از دیدگاه بتهوون» را میخوانیم:
برای آنکه شخصی بتواند آهنگساز مستعدی شود، باید هارمونی و کنترپوان را از هفت تا یازدهسالگی آموخته باشد، تا هرگاه تخیلات و احساساتش بیدار شدند، بداند که با توجه به آن قواعد، چه چارهای باید بیندیشد.
(شیندلر گزارش کرده است که این حرف را روزنامهای در وین از قول بتهوون ساخته است. شیندلر میگوید: «هنگامی که بتهوون به وین آمد، از کنترپوان هیچ نمیدانست و اندکی هارمونی بلد بود.»)