
آبنبات هل دار
3000000 ریال
موجود
نویسنده: مهرداد صدقی
ناشر: سوره مهر
موضوع: طنز ادبی
قطع: رقعی
نوع جلد: شمیز
سال چاپ: 1403
نوبت چاپ: 11
تعداد صفحات: 416
وزن: 447گرم
شابک: 9780441755165
وقتی خدا توبۀ کسی را بشنود کاری برایش انجام میدهد که کسی نمیتواند باور کند. چه کسی فکر میکرد، همان روزی که دماغ حمید را شکستم، حمید و مادرش، به خاطر شنیدن خبر سلامتی محمد، با شیرینی به خانۀ ما بیایند و حمید نهتنها مرا در آغوش بگیرد، بلکه وقتی توی حیاط تنها گیرم میآورد فقط و فقط یک لگد بزند؟ چه کسی فکر میکرد سعید، به افتخار خبر سلامتی داداش محمد، همۀ بچهها را به ساندویچی ببرد و به من و فرهاد و حمید و امین ساندویچ بدهد و تازه یکی هم برای خودش اضافه بخرد و آخر سر، به بهانۀ اینکه یادش رفته پول بیاورد، فرشید همه را به حساب خود من بنویسد؟!
چه کسی باور میکرد من واقعاً تصمیم گرفته باشم دیگر دروغ نگویم و وقتی امین بپرسد چرا در این مدت این همه دربارۀ فرهاد به او دروغ گفتهام و فرهاد روز قیامت روی پل صراط جلویم را خواهد گرفت، به جای اینکه باز هم دروغ بگویم، با شوخی موضوع را منحرف کنم و بگویم هر کس جلویم را بگیرد او را از بالای پل هُل میدهم؟!
فهرست مطالب
راز
خواستگاری
کارت اضافی
پلاک دوازده به علاوۀ یک
بفرمایید حلیم!
عقابها و لاشخورها
از سرِ نو قزل خانوم!
آب دادنِ دسته گل!
روز رفتن
نامه
عمل و عکسالعمل!
چِلّه چِخده بهار گَلده
بوی عیدی ...
غروب سیزده
خیانت در خیانت و اعترافات یک دروغچی
قدم نورسیده
روز خوب، روز بد
بشقارداش
چند درسِ خالنزدیک
اولین موزی که نخوردم
معتاد
کیش و مات
خانم اوشین، آقای دلار
چشمداشت
اولین موزی که خوردم
از نگاه یاران
ناشر: سوره مهر
موضوع: طنز ادبی
قطع: رقعی
نوع جلد: شمیز
سال چاپ: 1403
نوبت چاپ: 11
تعداد صفحات: 416
وزن: 447گرم
شابک: 9780441755165
وقتی خدا توبۀ کسی را بشنود کاری برایش انجام میدهد که کسی نمیتواند باور کند. چه کسی فکر میکرد، همان روزی که دماغ حمید را شکستم، حمید و مادرش، به خاطر شنیدن خبر سلامتی محمد، با شیرینی به خانۀ ما بیایند و حمید نهتنها مرا در آغوش بگیرد، بلکه وقتی توی حیاط تنها گیرم میآورد فقط و فقط یک لگد بزند؟ چه کسی فکر میکرد سعید، به افتخار خبر سلامتی داداش محمد، همۀ بچهها را به ساندویچی ببرد و به من و فرهاد و حمید و امین ساندویچ بدهد و تازه یکی هم برای خودش اضافه بخرد و آخر سر، به بهانۀ اینکه یادش رفته پول بیاورد، فرشید همه را به حساب خود من بنویسد؟!
چه کسی باور میکرد من واقعاً تصمیم گرفته باشم دیگر دروغ نگویم و وقتی امین بپرسد چرا در این مدت این همه دربارۀ فرهاد به او دروغ گفتهام و فرهاد روز قیامت روی پل صراط جلویم را خواهد گرفت، به جای اینکه باز هم دروغ بگویم، با شوخی موضوع را منحرف کنم و بگویم هر کس جلویم را بگیرد او را از بالای پل هُل میدهم؟!
فهرست مطالب
راز
خواستگاری
کارت اضافی
پلاک دوازده به علاوۀ یک
بفرمایید حلیم!
عقابها و لاشخورها
از سرِ نو قزل خانوم!
آب دادنِ دسته گل!
روز رفتن
نامه
عمل و عکسالعمل!
چِلّه چِخده بهار گَلده
بوی عیدی ...
غروب سیزده
خیانت در خیانت و اعترافات یک دروغچی
قدم نورسیده
روز خوب، روز بد
بشقارداش
چند درسِ خالنزدیک
اولین موزی که نخوردم
معتاد
کیش و مات
خانم اوشین، آقای دلار
چشمداشت
اولین موزی که خوردم
از نگاه یاران
اشتراک